۱۳۹۰/۰۴/۱۸

حسادت

حسادت

حِسادَت یا رَشک احساسی است که هنگام کمبود نسبت به ویژگی، دستاورد یا داشته‌های برتر فردی دیگر روی می‌دهد و فرد حسود یا می‌خواهد که آن را داشته باشد و یا آنکه می‌خواهد دیگری آن را نداشته باشد.
همچنین ممکن است حسادت از احساس عزت نفس پایین فرد ناشی شود که باعث مقایسهٔ اجتماعی نسبت به بالا خواهد شد که تصویر شخصی فرد را تهدید می‌کند: فرد دیگری چیزی دارد که فرد حسود داشتن آن را مهم تصور می‌کند.' حسادت احساسی است كه بیش از همه خود شخص را آزار می دهد .
پروفسور رولف هوبلمی گوید كه حسادت وقتی بهوجود می آید كه شخص احساس كند آنچه دارد ، كمتر از آن چیزی است كه باید داشته باشد . هیچ چیزی وجود ندارد كه باعث حسادت نشود، مادی یا غیر مادی ! من می توانم به سرنوشتیك نفر یا به كسی كه برنده یك جایزه شده حسودی كنم، ولی به طور كل وقتی انسان حسودی می كند كه آنچه كه دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد . مثلاً من كه حوصله جمع آوری تمبر را ندارم به كسی كه این كار را می كند حسودی نخواهم كرد .
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد . در هر جامعه ای، داشتن چیز بخصوصی كه در آن جامعه ارزش جلوه می كند، باعث حسادت می شود . در جامعه امروز حتی آگهی های تلویزیون سعی می كنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یك كالایبخصوص یا انجام عملی تشویق كنند . جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می كند، زیرا حسادت یك انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود .
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست، بلكه انسان به خاطر این كه شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود، حسادت می ورزد .
حسود هیچ وقت فكر نمی كند آن فردی كه بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر كار كرده، او گمان می كند كه هر موقعیت بهتری، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد كه شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اكثر افراد حسود فكر می كنند كه حق آنان ضایع شده و آنها كمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی كه می پذیرند دیگری حقش بوده كه بیشتر بهره ببرد، رنج بیشتری می كشند . این حسودان سعی می كنند با یك رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله كنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند كه طرف مقابل از امكانات بهتری كه دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می كنند . این افراد، محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می كنند كه دیگری را تحسین می كنند، ولی در واقع بسیار رنج می كشند .
حسادت یك احساس مطلق نیست، بلكه مخلوطی است از خشونتو شكست.خشونتی كه حسود احساس می كند مانع از رنج بیشتر او از شكست می شود .
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شكست رنج می كشد . چنین شخصی متوجه می شود كه اگر او تمام قدرتش را هم بهكار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج كننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی كند كه به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است .
در كتابمقدسمسیحیت، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده ولی در واقع واكنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است .
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلكه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی كه شخص حسود در زندگی بهدست می آورد، شكل می گیرد . معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش می یابد . این افراد در محیطی بزرگ شده اند كه انجام خواسته های دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند كه بهدنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه كار و فعالیتی بیشتر لذت می برند .
این انسان ها احساس می كنند فقط وقتی خواسته های دیگران را كامل انجام دهند مورد قبول مردم می باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال این هستند كاری كنند كه بدان وسیلهرضایت دیگران را كسب كنند .
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگیدر هر جامعه ای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت می گیرد .زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی می كند و اسیر انتظارات اجتماعی خود می باشد .
هر انسانی باید سعی كند استعداد و امكانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود كسی است كه خیلی كم در مورد خودش می داند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائی های خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یك شخصیت غلط برنامه ریزی كرده و خود را با گروهی مقایسه می كند كه به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزش های اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی می كنند كه شخص حسود هرگز نمی تواند خودش را به آنها برساند . به همین دلیل و به احتمال زیاد، شخص تبدیل به یك حسود عصبانی یا افسرده می شود .
نكته مهم این است كه شخص، حسادت را پذیرفته، به خودش دروغ نگوید و سعی كند نقطه ای بین ایده آل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد . در حقیقت باید پذیرفت كه هیچ انسانی قدرت این را ندارد كه عدالت واقعی را در جامعه بهوجود آورد و كلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد می شود. معمولاً برای حسودان این سئوال پیش می آید كه بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده، اگر جامعه ای حسادت را بهعنوان یك واكنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتی های اجتماعی ببیند می تواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد . اما متأسفانه حسادت در جامعه واكنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب می شود و كمتر كسی راحت در مورد آن حرف می زند .
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایه های موجود در جامعه را بهطور مساوی بین مردم تقسیم كنند . زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به كمك هوش و درایت خویش بیشتر كند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار می گیرد .
پرفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم كنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت، زیرا هر جا كه تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت كاشته شده است .
هوبل می گوید از آنجا كه بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و كوشش او در پی ثابت كردن این است كه او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت می شناسد، به هیچ وجه مایل نیست كه دیگری بیشتر از او داشته باشد؛ زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او می شود . به همین دلیل حسادت یك همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان می تواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد . چگونه می توان خود را از حسودان محافظت كرد ؟ حسادت در مرحله نابود كننده آن بسیار خطرناك است و آن را نباید ساده گرفت، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی كند افراد حسود را آرام كند و با آنها به طریقی كنار بیاید . یا حداقل سعی كند با آنها مواجه نشود . ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همكار امكان پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی كند از آنچه كه دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و كاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشكلات خود، آتش درون قلب حسود را كمتر كند و یا برعكس، خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه های او معتاد هستند . همین افكار و واكنش ها در روابط افراد ایجاد توازن می كند .
در واقع بهترین موقعیت را كسانی دارند كه با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت می رسند، این گروه هیچ مشكلی با افراد حسود ندارند . و در نهایت باید گفت كسانی كه با كمبودهای خود كنار بیایند، می توانند به آرامش و آسایش برسند .

English
Envy (also called invidiousness) is best defined as an emotion that "occurs when a person lacks another's (perceived) superior quality, achievement, or possession and either desires it or wishes that the other lacked it."[1]
Envy can also derive from a sense of low self-esteem that results from an upward social comparison threatening a person's self image: another person has something that the envier considers to be important to have. If the other person is perceived to be similar to the envier, the aroused envy will be particularly intense, because it signals to the envier that it just as well could have been he or she who had the desired object.[2][3]
Bertrand Russell said envy was one of the most potent causes of unhappiness.[4] It is a universal and most unfortunate aspect of human nature because not only is the envious person rendered unhappy by his envy, but also wishes to inflict misfortune on others. Although envy is generally seen as something negative, Russell also believed that envy was a driving force behind the movement towards democracy and must be endured to achieve a more just social system.[5] However, psychologists have recently suggested that there may be two types of envy: malicious envy and benign envy - benign envy being proposed as a type of positive motivational force.[6][7]

هیچ نظری موجود نیست: